گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
تفسیر اثنی عشری
جلد دوازدهم
سوره پنجاه و یکم (و الذّاریات) ...



ص : 249
اشاره
سوره و الذّاریات: این سوره مبارکه در مکه معظمه نازل شد.
عدد آیات: شصت آیه به اجماع علماي امت.
عدد کلمات: سیصد و بیست.
عدد حروف: هزار و دویست و هشتاد و یک.
ثواب تلاوت: ثواب الاعمال- ابن بابویه رحمه اللّه از حضرت صادق علیه السّلام فرمود: هر که قرائت کند سوره و الذاریات را در
شب یا در روز، اصلاح فرماید خدا معیشت او را و عطا کند او را روزي با وسعت، و نورانی فرماید قبر او را به چراغی که روشنائی
.«1» دهد تا روز قیامت
تنبیه: این مطلب مبین شده که ثواب خاصه آیات و سور قرآنی، منوط است به تدبر و تأمل و فهم معانی ظاهري و عمل به مضامین
آن، و الّا به صرف تلاوت فقط بدون توجه، آثار مذکوره مترتب نخواهد شد.
__________________________________________________
. 1) ثواب الاعمال (ج بیروت 1403 ق) ص 145 )
ص: 250
[سوره الذاریات ( 51 ): آیه 1] ... ص : 250
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
( وَ الذَّارِیاتِ ذَرْواً ( 1
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ وَ الذَّارِیاتِ ذَرْواً: سوگند به پراکنده کنندهها پراکنده کردنی، یعنی بادها که پراکنده سازنده ابر یا خاك یا
غیر آن هستند، یا به ملائکه که پراکنده میکنند ابرها را، یا به زنانی که به جهت کثرت اولاد پراکنده کنند اولاد را.
[سوره الذاریات ( 51 ): آیه 2] ... ص : 250
( فَالْحامِلاتِ وِقْراً ( 2
فَالْحامِلاتِ وِقْراً: پس سوگند به بردارندگان بار گران را، یعنی به ابرها که حامل بارانند یا به ملائکه که حامل ابر گرانند یا به زنانی
که حامل جنیناند.
[سوره الذاریات ( 51 ): آیه 3] ... ص : 250
( فَالْجارِیاتِ یُسْراً ( 3
فَالْجارِیاتِ یُسْراً: پس سوگند به روندگان جریانی به آسانی.
[سوره الذاریات ( 51 ): آیه 4] ... ص : 250
صفحه 168 از 314
( فَالْمُقَسِّماتِ أَمْراً ( 4
فَالْمُقَسِّماتِ أَمْراً: پس سوگند به قسمت کنندگان امري را که واگذار ایشان است، یعنی به ملائکه که امور باران و روزي و آجال را
- دارند. مراد، چهار ملک مقرب باشند که مقسم امور بندگانند: 1- جبرئیل به وحی. 2
میکائیل به رحمت. 3- عزرائیل به قبض ارواح. 4- اسرافیل به نفخ صور.
تنبیه: دو مطلب بیان میشود:
ص: 251
-1 آنکه سوگند براي تأکید مطلب و عادت جاري شده که براي مسجل نمودن مطلب سوگند یاد کنند تا دفع تشکیک شده کلام را
باور کند، و چون قرآن مجید بر لسان محاوره عرب نازل شده بنابراین یک قسمت آیات فرقان حمید مصدر به قسم و سوگند واقع
شده.
-2 آنکه براي خداست سوگند به هرچه خواهد از مخلوقات خود، زیرا مخلوقات، شواهد قدرت و آیات عظمت الهی است مانند
آسمان و زمین و آفتاب و ماه و باد و ابر و ملائکه و غیره، لکن بر هیچکس جایز نیست سوگند مگر به خداي تعالی.
.«1» در مجمع- از حضرت باقر و صادق علیهما السّلام: لا یجوز لاحد ان یقسم الّا باللّه تعالی و اللّه سبحانه یقسم بما شاء من خلقه
فرمودند: جایز نیست براي هیچکس سوگند خوردن مگر به خداي تعالی و خداوند سبحان سوگند نماید به آنچه خواهد از
مخلوقاتش.
.«2» و به همین معنی حدیثی در کافی از حضرت باقر علیه السّلام نیز وارد است
در احتجاج طبرسی رحمه اللّه و کشّ اف زمخشري روایت نموده که روزي حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام در منبر کوفه خطبه
فرمود، در اثناي کلام فرمود:
(سلونی قبل ان تفقدونی فانّ العلم یفیض بین جنبیّ فیضا لو وجد مستفیضا) بپرسید از من پیش از آنکه مرا نیابید که علم از میان هر
دو پهلوي من فیضان میکند، اگر کسی را یابد که طلب فیض نماید. ابن الکوا برخاست گفت: یا امیر المؤمنین از تو چند چیز سؤال
میکنم اگر جواب گفتی تو در این دعوي صادقی و الّا کاذب. فرمود: هر سؤالی داري بکن. گفت: خبر ده مرا از و الذاریات ذروا؟
فرمود: آن بادها هستند. گفت: فالحاملات و قرا؟ فرمود: آن ابرها هستند. پرسید: فالجاریات یسرا؟ فرمود: کشتیها هستند. پرسید:
__________________________________________________
. 1) مجمع البیان ج 5 ص 153 )
2) فروع کافی ج 7 ص 449 از امام باقر علیه السّلام و ص 438 از امام سجاد علیه السّلام. )
ص: 252
.«1» فالمقسمات امرا؟ فرمود: ایشان ملائکهاند
حاصل، حق تعالی به این امور غریبه که مستلزم منافع بندگان و متضمن دلالت بر وحدانیت و علم و قدرت سبحانی هستند، قسم یاد
میفرماید بر اینکه:
[سوره الذاریات ( 51 ): آیه 5] ... ص : 252
( إِنَّما تُوعَدُونَ لَصادِقٌ ( 5
إِنَّما تُوعَدُونَ لَصادِقٌ: جز این نیست که آنچه وعده داده شدید به آن از حشر و نشر و ثواب و عقاب و احوال معاد، هر آینه راست و
درست است و خلافی نیست اصلا در وقوع آن، و آنچه وعده فرموده خداي تعالی صدق است.
صفحه 169 از 314
[سوره الذاریات ( 51 ): آیه 6] ... ص : 252
( وَ إِنَّ الدِّینَ لَواقِعٌ ( 6
وَ إِنَّ الدِّینَ لَواقِعٌ: و بدرستی که جزا در روز حساب هر آینه واقع شونده است یعنی البته حاصل است.
بیان: تخصیص بعد از تعمیم به جهت تأکید وقوع آن مبالغه در انذار است، و بر صاحبان عقول مخفی نیست که اشیاء قسم خورده
شده، دالند بر قدرت سبحانه بر آنچه قسم یاد شده بر آن، پس گوئیا استدلال فرموده به اقتدار خود بر این اشیاء عجیبه که مخالف
مقتضاي طبیعیه است بر بعث و حشر موعود.
[سوره الذاریات ( 51 ): آیه 7] ... ص : 252
( وَ السَّماءِ ذاتِ الْحُبُکِ ( 7
وَ السَّماءِ ذاتِ الْحُبُکِ: و سوگند به آسمانی که صاحب راههاي
__________________________________________________
[...] . 384 ، کشاف (چ مصر 1354 ق) ج 4 ص 26 - 1) احتجاج طبرسی، (چ نجف 1386 ق)، ج 1 ص 386 )
ص: 253
نیکوست.
.«1» و از حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام پرسیدند، فرمود: صاحب نیکوئی و زینت
وَ السَّماءِ ذاتِ » علی بن ابراهیم قمی رحمه اللّه از پدر خود روایت نمود که حسین بن خالد گفت از حضرت رضا علیه السّلام از آیه
فرمود: محکم و استوار به زمین آنگاه تشبیک اصابع نموده و بهم متداخل ساخت. پس فرمود: « الْحُبُکِ
رفع السماء بغیر » تداخل آسمان و زمین به این طریق است. گفتم: یا بن رسول اللّه چگونه چنین باشد و حال آنکه حق تعالی فرموده
پس عمد هست اما مرئی نشود. گفتم: فداي تو گردم تبیین این کلام فرما بر « بِغَیْرِ عَمَ دٍ تَرَوْنَها » فرمود: خداي تعالی فرموده ؟« عمد
وجهی که مفهوم ما شود؟ آن حضرت دست چپ خود را منبسط ساخت، بعد از آن دست راست را به طریق قبه بر بالاي آن نهاد
فرمود: دست چپ مانند زمین و دست راست که مانند قبه بر بالاي آنست مثل آسمان دنیا، و بهمین طریقه زمین دوم بر بالاي آسمان
و بر همین قیاس تا به زمین هفتم اینست قوله تعالی «2» دنیا و آسمان دوم بالاي سوم بر بالاي آسمان دوم و آسمان سوم بر بالاي آن
و صاحب امر پیغمبر است و وصی او صلوات اللّه علیهما که بر روي زمیناند و «... خلق سبع سماوات طباقا و من الارض مثلهن »
امري که به ایشان منزل گشته از جانب خدا میان زمین و آسمان است. گفتم: پس در زیر قدم ما یک زمین است؟ فرمود: بلی زیر
.«3» قدم ما یک زمین و شش طبقه دیگر بالاي سر است
که حق تعالی به آن قسم یاد میفرماید بر اینکه: «4» در تبیان- از عبد اللّه بن عمر نقل میکند که مراد از حبک آسمان هفتم است
__________________________________________________
. 1) مجمع البیان ج 5 ص 153 )
زمین دوّم بر بالاي آسمان دنیا است و آسمان دوم بر بالاي آن، و زمین سیّم بر بالاي آسمان دوم است و » : 2) در مأخذ چنین آمده )
«... آسمان سیّم بر بالاي آن
.328 - 3) تفسیر قمی (چ نجف) ج 2 ص 329 )
4) منهج الصادقین، ج 9، صفحه 32 بنقل از تبیان. )
صفحه 170 از 314
ص: 254
[سوره الذاریات ( 51 ): آیه 8] ... ص : 254
( إِنَّکُمْ لَفِی قَوْلٍ مُخْتَلِفٍ ( 8
إِنَّکُمْ لَفِی قَوْلٍ مُخْتَلِفٍ: بدرستی که شما هر آینه در گفتار مختلف هستید نسبت به حضرت رسالت صلّی اللّه علیه و آله، یعنی گاهی
شاعر و زمانی ساحر و وقتی کاهن و گاهی مجنون گوئید، یا قول مختلف در قرآن که نسبت به سحر میدهید و گاهی شعر و زمانی
به افترا نسبت دهید، یا گفتار مختلف در باره قیامت، یا به امر دین که بعضی مقرّ و مصدق و برخی منکر و مکذب، یا اختلاف اقوال
در طرق سماوات. و غرض این اخبار آنست که تا ایشان به نظر تأمل تفکر کنند و بدانند که حقیقت این اقوال متفاوته محال است،
پس بوسیله دلایل ظاهره طالب حق شوند و طریق تبعیت آن اختیار کنند تا از هلاکت ابدي نجات و به سعادت سرمدي واصل آیند.
[سوره الذاریات ( 51 ): آیه 9] ... ص: 254
( یُؤْفَکُ عَنْهُ مَنْ أُفِکَ ( 9
یُؤْفَکُ عَنْهُ: بازگردانیده و برگردانیده میشود از ایمان به حضرت رسالت صلی اللّه علیه و آله یا قرآن، مَنْ أُفِکَ: کسی که
برگردانیده شده، یعنی متوغل شده در برگشتن به جهت عناد و انکار، یا گردانیده میشود از خیر و حق و صواب کسی که گردانیده
شده از جمیع خیرات. صارف ایشان از حق رؤسا و ائمه ضلال، یا نفس آنها باشد یا شیطان که ایشان را بازداشته از حق و دین اسلام
و پیروي پیغمبر و قرآن.
هر که بازگردانیده شد :«1» کافی: در تأویل این آیه از حضرت باقر علیه السّلام مروي است که: من افک عن الولایۀ افک عن الجنۀ
از ولایت، بازگردانیده شد از بهشت.
__________________________________________________
. 1) اصول کافی (چ سوم 1388 ق) ج 1 ص 422 روایت 48 )
ص: 255
[سوره الذاریات ( 51 ): آیه 10 ] ... ص : 255
( قُتِلَ الْخَرَّاصُونَ ( 10
بعد از آن نسبت به اهل تکذیب فرماید:
قُتِلَ الْخَرَّاصُونَ: کشته گشتند و هلاك شدند لعنت گردیده شدند دروغگویان بر خدا و رسول.
[سوره الذاریات ( 51 ): آیه 11 ] ... ص : 255
( الَّذِینَ هُمْ فِی غَمْرَةٍ ساهُونَ ( 11
الَّذِینَ هُمْ فِی غَمْرَةٍ ساهُونَ: آنانکه در جهل فرو روندهاند غافلان و بیخبران از حق و اوامر و نواهی الهی، و به جهت نهایت جهالت و
غایت عظمت است که:
[سوره الذاریات ( 51 ): آیه 12 ] ... ص : 255
صفحه 171 از 314
( یَسْئَلُونَ أَیَّانَ یَوْمُ الدِّینِ ( 12
یَسْئَلُونَ: سؤال میکنند و بپرسند از پیغمبران و مؤمنان، أَیَّانَ یَوْمُ الدِّینِ:
.«1» ( کی خواهد بود وقوع روز جزا که خداي شما از واقع شدن آن سوگند یاد فرموده که (ان الدین لواقع
[سوره الذاریات ( 51 ): آیه 13 ] ... ص : 255
( یَوْمَ هُمْ عَلَی النَّارِ یُفْتَنُونَ ( 13
یَوْمَ هُمْ عَلَی النَّارِ: (جواب سؤال مذکور) یعنی واقع شود روز جزا و قیامت در روزي که بر آتش جهنم و عقاب، یُفْتَنُونَ: سوخته
شوند و بدان معذب گردند.
اهل جهنم به آتش گداخته شوند مانند گداختن آهن به آتش و در حین سوختن ملائکه به آنها گویند:
__________________________________________________
. 1) سوره ذاریات آیه 6 )
ص: 256
[سوره الذاریات ( 51 ): آیه 14 ] ... ص : 256
( ذُوقُوا فِتْنَتَکُمْ هذَا الَّذِي کُنْتُمْ بِهِ تَسْتَعْجِلُونَ ( 14
ذُوقُوا فِتْنَتَکُمْ: بچشید عذاب و نکال خود را، هذَا الَّذِي کُنْتُمْ: این عذاب آن چیزي است که بودید شما در دنیا، بِهِ تَسْتَعْجِلُونَ: به
پرسیدن آن تعجیل میکردید.
علامه مجلسی رحمه اللّه از حضرت صادق علیه السّلام روایت نموده فرمود:
کمتر کسی که در جهنم عذابش از دیگران سبکتر باشد، کسی است که در دریاي آتش باشد و دو نعل از آتش در پاي او، و بند
نعلین آن از آتش که از شدت حرارت مغز دماغش مانند دیگ جوش آید و گمان کند که از جمیع اهل جهنم عذابش سختتر
نعوذ باللّه منها. «1» باشد، و حال آنکه عذاب او از همه آسانتر است
[سوره الذاریات ( 51 ): آیه 15 ] ... ص : 256
( إِنَّ الْمُتَّقِینَ فِی جَنَّاتٍ وَ عُیُونٍ ( 15
بعد از ذکر وعید کفار و معاندان، وعده متقیان را فرماید:
إِنَّ الْمُتَّقِینَ: بدرستی که پرهیزکاران از شرك و کفر و معاصی در آن روز، فِی جَنَّاتٍ وَ عُیُونٍ: در بوستانها و چشمههاي روان باشند،
یعنی بساتین مملو از اشجار باطراوت که مشتمل بر نهرهاي جاري باشد.
[سوره الذاریات ( 51 ): آیه 16 ] ... ص : 256
( آخِذِینَ ما آتاهُمْ رَبُّهُمْ إِنَّهُمْ کانُوا قَبْلَ ذلِکَ مُحْسِنِینَ ( 16
__________________________________________________
. 1) بحار الانوار علامه مجلسی، ج 8 ص 295 روایت 44 )
ص: 257
صفحه 172 از 314
آخِذِینَ ما آتاهُمْ رَبُّهُمْ: در حالتی که فراگیرندگان و پذیرندگانند به رضاي نفس و حسن رغبت آن چیزي را که داده باشد ایشان را
پروردگارشان از مثوبات اعمال صالحه و افعال حسنه و به ایشان عطا فرموده از انواع کرامات جلیله، پس به جهت تعلیل استحقاق
ایشان به این نعمت عظمی فرماید: إِنَّهُمْ کانُوا: بدرستی که آن متقیان بودند، قَبْلَ ذلِکَ مُحْسِنِینَ: پیش از دخول بهشت در دنیا
نیکوکاران و فرمانبرداران، یا احسان نمایندگان به غیر خود به ارشاد و هدایت و اعطاي صدقات و غیر آن. آنگاه تفسیر احسان
ایشان را فرماید که:
[سوره الذاریات ( 51 ): آیه 17 ] ... ص : 257
( کانُوا قَلِیلًا مِنَ اللَّیْلِ ما یَهْجَعُونَ ( 17
کانُوا قَلِیلًا مِنَ اللَّیْلِ ما یَهْجَعُونَ: بودند که در زمان کمی از شب خواب میکردند، یعنی در اکثر اوقات شب به عبادت مشغول بودند.
شیخ طوسی رحمۀ اللّه در تهذیب به اسناد خود از ابی بصیر از حضرت باقر علیه السّلام در این آیه فرماید: بودند این جماعت
.«1» « الحمد للّه و لا اله الّا اللّه و اللّه اکبر » میخوابیدند و لکن هر زمانی که بیدار میگردیدند یکی از ایشان گویند
و نیز از آن حضرت مروي است که مراد از این آیه آنست که کم شبی میبود مگر که ایشان به نماز نافله اشتغال مینمودند در اول
.«2» یا وسط یا آخر
[سوره الذاریات ( 51 ): آیه 18 ] ... ص : 257
( وَ بِالْأَسْحارِ هُمْ یَسْتَغْفِرُونَ ( 18
وَ بِالْأَسْحارِ: و میبودند در سحرها، هُمْ یَسْتَغْفِرُونَ: ایشان استغفار و طلب
__________________________________________________
. 1) بحار الانوار ج 87 ص 125 بنقل از تهذیب الاحکام. و تفسیر برهان ج 4 ص 232 )
. 2) منهج الصّادقین، ج 9، ص 35 )
ص: 258
آمرزش مینمودند، یعنی با وجود خواب کمی و طاعت بسیار چون ابتداي سحر میشد استغفار میکردند بر وجهی که گوئیا تمام
شب معصیت نمودند.
تنبیه: در آیه شریفه دلالاتی است:
-1 آنکه ایشان به اعمال صالحه خود معجب نبودهاند و با کثرت عمل صالح آن را به حساب نداشته.
-2 آنکه ایشان در جمیع آنات مشغول به طاعات و بسیاري خشیت و اطناب در طلب مغفرت، پس گوئیا استغفار مختص ایشان است
نه جماعتی که مصرند در گناه، و این سرمشق بزرگی است براي مؤمنین و دستور کاملی براي آنان.
-3 دال است بر فضیلت خاصه استغفار نمودن در سحرها خصوصا در نماز شب، چنانچه از امام محمد باقر علیه السّلام منقول است
.«1» که این آیه در شأن جماعتی است که در سحر هفتاد مرتبه استغفار کنند
و احادیث بسیار در استغفار سحر وارد شده: از جمله:
اي داود بر تو باد به «2» : -1 ارشاد دیلمی خطاب الهی به حضرت داود علیه السّلام: یا داود علیک بالاستغفار فی دلج اللیل الاسحار
استغفار در تاریکی سحرهاي شب.
-2 در کافی- از حضرت رسالت صلّی اللّه علیه و آله: خیر وقت دعوتم اللّه فیه الاسحار و تلا الایۀ فی قول یعقوب سوف استغفر لکم
صفحه 173 از 314
و قال اخرهم الی السحر:
.«3» بهترین وقتی که بخوانید شما خدا را، سحرها است و حضرت یعقوب علیه السّلام تأخیر انداخت استغفار پسران را تا وقت سحر
3 -
ز
ا
ت
ر
ض
ح
ر
ق
ا
ب
ه
ی
ل
ع
م
لا سّ ل
ا
ي
و
ر
م
ت
س
ا
ه
ک
ل
و
س
ر
ا
د
خ
ی
لّ ص
ه
لّ ل
ا
ه
ی
ل
ع
__________________________________________________
1) مدرك سابق، ص 36 از امام باقر علیه السّلام و تهذیب الاحکام ج 2 ص 130 روایت 266 از امام صادق علیه السّلام و بهمین )
. مضمون حدیثی از حضرت علی علیه السّلام در ارشاد القلوب ص 81 نیز میباشد. و مجمع البیان ج 5 ص 155
. 2) ارشاد القلوب (اسلامیه، 1364 ق) باب 22 ص 74 )
. 3) اصول الکافی، ج 2 کتاب الدعاء، ص 477 روایت 6 )
ص: 259
و اله فرمود: براي خداي تعالی منادي ندا کند در سحر، آیا خواننده درگاه الهی کسی هست تا اجابت کنم او را، آیا مستغفري هست
«1» ... تا بیامرزم او را یا طالبی هست تا اجابت کنم مطلوب او را
تتمه: قتاده از مشاهیر اهل سنت از ابن عباس روایت نموده که این آیه در شأن اهل بیت حضرت علی و فاطمه و حسن و حسین
علیهم السّلام نازل شده، و عادت علی علیه السّلام آن بود که ثلث اول شب را خواب و دو ثلث آخر به تهجد و تلاوت مشغول
.«2» میشد و هر شب هفتاد رکعت نماز، بعد ختم کلام اللّه و ذکر خدا مینمود
و روایت صحیحه وارد شده روزي ضراره که از صحابه حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام بود به مجلس معاویه حاضر شد، پس
توجه به او نموده گفت: اي ضراره از حضرت ابو الحسن علیه السّلام حکایتی بگو. ضراره گفت: مرا از این سخن معاف دار. معاویه
گفت: چارهاي نیست و آنچه از صفات حمیده او دیدهاي بگو و مخفی منما. ضراره گفت: اي معاویه بدان و آگاه باش به خداي عز
و جل سوگند میخورم که من دیدم او را در نیمه شب در محراب ایستاده و مینالید مانند مار گزیده و بسوز تمام میگریست و
اي دنیا دیگري را مغرور ساز که من فریفته :« یا دنیا غرّي غیري قد طلّقتک ثلاثا لا رجعۀ فیک » : دست به محاسن خود زده میفرمود
تو نشوم و رجوع به تو ننمایم، بتحقیق تو را سه طلاقه نمودم و رجوعی براي تو نیست. بعد از آن فرمود:
لعمرك قصیر و خطرك یسیر و املک حقیر آه من قلّۀ الزّاد و بعد السّفر و وحشۀ الطّریق و عظم المورد: اي دنیا زندگانی تو به غایت
کوتاه و امر خطیر تو اندك و آرزوي تو حقیر، آه از کمی توشه و دوري سفر آخرت و وحشت راه و بزرگی منزلگاه! معاویه چون
این سخن بشنید گریست گفت: رحم اللّه ابو الحسن، بعد به
__________________________________________________
. 1) ارشاد القلوب، دیلمی (چ اسلامیه 1364 ق) باب 22 ص 79 )
[...] . 194 حدیث 901 - 2) شواهد التنزیل حاکم حکانی، ج 2 ص 195 )
ص: 260
«1» ضراره گفت: تو در فراق او چگونهاي؟ گفت: حال من در فراق آن حضرت مانند زنی است که طفل او را در کنارش ذبح کنند
هذا عبرة لاولی الالباب.
[سوره الذاریات ( 51 ): آیه 19 ] ... ص : 260
( وَ فِی أَمْوالِهِمْ حَقٌّ لِلسَّائِلِ وَ الْمَحْرُومِ ( 19
بعد از آن وصف طاعت مالیه آنها را فرماید که:
صفحه 174 از 314
وَ فِی أَمْوالِهِمْ حَقٌّ: و در مالهاي ایشان بوده نصیبی مقدر و بهره معین، لِلسَّائِلِ وَ الْمَحْرُومِ: براي سؤال کننده و بیبهره، و آن مستحقی
است که از هیچ کس چیزي نخواهد و گمان مردمان چنان باشد که او غنی است و بدین جهت او را از صدقه محروم سازند، یا
کسی که به سبب زیادتی دختر مبتلا بود، یا صاحب حرفهاي که از حرفه خود چیزي کسب نکند، یا کسی که به اثمار یا زروع یا
انعام او نقصان رسیده باشد.
عبد اللّه بن قلابه گوید: در یمامه سیلی آمد و مال شخصی را بتمامه برد، یکی از اصحاب حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله گفت:
.«2» این مرد محروم است براي او توزیعی باید کرد
و از آن حضرت مروي است: مسکین آن نیست که یک لقمه یا دو لقمه یا یک خرما و دو خرما دارد، مسکین کسی است که هیچ
.«3» چیز را نیابد و کسی به و تصدق ننماید
__________________________________________________
37 . تکملۀ منهاج البراعۀ فی شرح نهج البلاغه (میرزا حبیب الله الهاشمی الخوئی، مکتبۀ - 1) منهج الصادقین، ج 9، ص 36 )
الاسلامیۀ) ج 21 ص 111 تا 116 حکمت 73 . همچنین این روایت را علامه مجلسی در بحار الانوار ج 87 ص 156 روایت 41 بنقل
از عدة الداعی آورده است.
. 2) منهج الصادقین، ج 9، ص 37 )
3) همان مدرك. )
ص: 261
[سوره الذاریات ( 51 ): آیه 20 ] ... ص : 261
( وَ فِی الْأَرْضِ آیاتٌ لِلْمُوقِنِینَ ( 20
بعد از آن بیان آیات خود را فرماید:
وَ فِی الْأَرْضِ آیاتٌ: و در زمین نشانههائی است براي استدلال بر وجود صانع و یگانگی و علم و قدرت و اراده فرط رحمت الهی،
لِلْمُوقِنِینَ: براي یقین کنندگان و آنانکه زنگ ریب و شک از قلوب خود زدوده، به آیات سبحانی معرفت حاصل کنند. و تخصیص
به موقنین براي آنست که ایشان تأمل نمایند در آن و علم و یقین حاصل کنند به خالق و صانع و مدبر آن، و از جمله آیات ارضیه
که بروي زمیناند بساطت آن براي سکنه، و عیون منفجره، و معادن متنوعه، و حیوانات متنفسه که مختلفند از حیث صور و اشکال و
افعال مانند چرندگان و درندگان و پرندگان و حشرات و نبات متنوعه از بقول و حبوب و اشجار و میوجات مختلفه از حیث رنگ و
طعم و بو با آنکه به یک آب نشو و نما نمایند و کوهها و صحراها و دریاها و طرق آن به جهت سهولت تردد بندگان در بقاع و
بلدان و آنچه در نفس زمین است از اختلاف اجزاي آن در کیفیات و خواص و منافع و غیر آن، قدرت پروردگار و توحید او را
شاهدند.
[سوره الذاریات ( 51 ): آیه 21 ] ... ص : 261
( وَ فِی أَنْفُسِکُمْ أَ فَلا تُبْصِرُونَ ( 21
وَ فِی أَنْفُسِکُمْ: و در نفسهاي شما نیز آیاتی است که دالند بر کمال علم و قدرت صانع عالم، زیرا هیچ آیتی نیست الا که در انسان
نظیر آن هست، چنانچه فرماید:
أ تزعم انّک جرم صغیر و فیک انطوي العالم الاکبر
صفحه 175 از 314
با وجود بر این متفرد است به هیئات حسنه و مناظر طیّبه و ترکیبات عجیبه و احوالات مختلفه و تمکن بر افعال غریبه و استنباط صنایع
مختلفه در عالم و استجماع کمالات متنوعه به وساطت عقول زکیه و افهام صافیه و همچنین در ص: 262
انتقال از حالی به حالی و از صفتی به صفتی دیگر: از مردگی به زندگی، و از طفل به جوانی، و از جوانی به پیري، و از ضعف به
از خواب و بیداري و حرکت و سکون و گرسنگی و تشنگی و اعطاي حواس خمسه ظاهره و حواس «1» توانائی، و عوارضات طاریه
خمسه باطنه و قوائی که براي نظام کالبد انسانی و امعاء و احشاء و اعصاب که عقول از وصف آن بتمامه عاجزند، بینات و آیات
سبحانی را شاهدند.
یعنی نظر کنید به چشم حقیقت و تأمل نمایید در آثار قدرت و « استفهام به معنی امر است » أَ فَلا تُبْصِ رُونَ: آیا پس نظر نمیکنید
بدایع آفاق و انفس تا بوسیله آن عالم شوید به وجود صانع عالم و وحدت و علم و قدرت و حکمت و رحمت خالق بنی آدم، چه
هر که این آیتها را بدیده بصیرت مشاهده کند هر آینه معرفت یابد، و آنکه کوردل شود از مشاهده آثار حق و حقانیت، هر آینه
گمراه و عاقبت به نکال و عذاب گرفتار گردد.
[سوره الذاریات ( 51 ): آیه 22 ] ... ص : 262
( وَ فِی السَّماءِ رِزْقُکُمْ وَ ما تُوعَدُونَ ( 22
بعد از آن شمهاي از احوال علوي فرماید:
وَ فِی السَّماءِ رِزْقُکُمْ: و در آسمان است روزي شما، یعنی نازل فرماید خدا باران را، پس بیرون آورد به سبب آن از زمین انواع آنچه
انتفاع میبرید از اقوات و اغذیه و البسه و غیره، وَ ما تُوعَدُونَ: و آنچه وعده داده میشوید به آن از ثواب و عقاب، یا از بهشت و
جهنم. نزد بعضی مراد آنست که جمیع ارزاق شما و آنچه وعده داده شدهاید مقدر و مکتوب است بر لوح محفوظ که در آسمان
چهارم است، پس بنده باید غم روزي نخورد، زیرا فیاض علی الاطلاق که منزه و
__________________________________________________
1) طاریه مونث طاري: آفت، داهیه، بلا. )
ص: 263
مبري از بخل است کفالت روزي را فرموده و احادیث بسیار وارد شده از جمله:
-1 قرب الاسناد از حضرت باقر علیه السّلام از پدر بزرگوارش از حضرت رسالت صلّی اللّه علیه و آله فرمود: ان الرزق لینزل من
بدرستی که روزي نازل :«1» السماء الی الارض علی عدد قطر المطر الی کل نفس بما قدر لها و لکن للّه فضول فاسئلوا اللّه من فضله
میشود از آسمان بسوي زمین به عدد قطرات باران به هر فرد نفسی آنچه مقدر شده براي آن، و لکن براي خدا زیادتی باشد، پس
سؤال کنید از فضل او.
-2 در وصایاي لقمان حکیم به فرزند خود: و الزم القناعۀ و الرضا بما قسم اللّه و ان السارق حبسه اللّه من رزقه و کان علیه ائمه و لو
:«2» صبر لنال ذلک و جاءه من وجهه
یعنی و ملازم باش قناعت را و رضا به آنچه قسمت فرموده خداي تعالی، و بدرستی که دزد وقتی دزدي کند حبس فرماید [خدا]
روزي او را و باشد بر او گناه او، و اگر صبر مینمود هر آینه نائل میشد آن را و میآمد از وجهش که روزي حلال باشد.
-3 جواهر السنیه- از فرمایشات خداي تعالی به حضرت موسی علیه السّلام: ما دمت لا تري کنوزي قد نفدت فلا تغتم بسبب رزقک
مادامی که علم پیدا نکردي گنج خزائن من تمام شده، پس غمناك مباش به سبب روزي خود. :«3»
« -4 قال الصادق علیه السّلام: من اهتم لرزقه کتب علیه خطیئۀ
صفحه 176 از 314
. فرمود حضرت صادق علیه السّلام: هر که اهتمام نماید براي روزي خود، نوشته شود براي او گناهی.
پس به جهت تأکید قول مذکور فرماید:
__________________________________________________
. 1) قرب الاسناد (مکتبۀ نینوي الحدیثه تهران). ص 55 و بهمین مضموم ص 19 )
. 2) بحار الانوار ج 13 ص 421 ذیل روایت 15 )
. 3) جواهر السنیۀ (شیخ حر عاملی) (مکتبۀ المفید قم) باب 7 ص 53 )
. 4) وسائل الشیعه، ج 12 ص 35 باب 16 روایت 1 )
ص: 264
[سوره الذاریات ( 51 ): آیه 23 ] ... ص : 264
( فَوَ رَبِّ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ إِنَّهُ لَحَقٌّ مِثْلَ ما أَنَّکُمْ تَنْطِقُونَ ( 23
فَوَ رَبِّ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ: پس سوگند به پروردگار آسمان و زمین، إِنَّهُ لَحَقٌّ: بدرستی که امر مذکور از آیات و روزي موعود هر آینه
راست و درست است، مِثْلَ ما أَنَّکُمْ تَنْطِقُونَ: در حالتی که مانند آنست که شما سخن میگوئید، یعنی همچنانکه شما هیچ شکی
ندارید در سخن گفتن خود، بدانید شکی نیست در حقیقت روزي مقدر و وعده معین یا در آسمان است روزي شما و آنچه به آن
موعود شدهاید، پس قسم به پروردگار آسمان و زمین که حق است مثل آنچه شما سخن میگوئید.
تنبیه: آیه شریفه اشعاري دارد به معتقدین خداوند سبحان و متدینین به دیانت اسلام و قرآن که خداوند منّان بر آن تصدیق و باور
داشتن آنان کلام خود را تنظیر فرموده به کلام بندگان که قسم به پروردگار آسمان و زمین این آیات حق و صدق است مثل آنچه
شما تکلم میکنید و البته تأمل در این فرمایش باعث شرمساري و خجالت بندگان خصوصا اهل ایمان خواهد بود، کیست در عالم،
کلام خالق خود را باور نمیدارد تا خدا براي قبول آن سوگند یاد فرماید؟
عبرت: اصمعی گوید: روزي از مسجد بصره میرفتم، در راه اعرابی دزدي از دزدان جلف بر شتري نشسته و شمشیر حمایل و
کمانی در بازو افکنده، در گذر آمد. چون نزدیک رسید سلام کرد گفت: از کدام قبیلهاي گفتم: از بنی الاصمعی. گفت: اصمعی
نیستی؟ گفتم: بلی. گفت: از کجا آئی؟
گفتم: از جائی که تلاوت کلام خدا میکردند. گفت: خدائی را کلامی هست که آدمیان توانند آن را بخوانند؟ گفتم: بلی. گفت:
بخوان، من سوره و الذاریات خواندم، چون به این آیه رسیدم (وَ فِی السَّماءِ رِزْقُکُمْ وَ ما تُوعَدُونَ) گفت: اي اصمعی به خداي بر تو
سوگند میدهم که این کلام خداست که به حضرت محمد صلّی اللّه علیه و آله فرستاده؟ گفتم: به حق آن خدا که آن حضرت
ص: 265
را به خلقان فرستاده این کلام خدا است که به او نازل فرموده.
چون اعرابی این کلام از من شنید از شتر به زیر آمد و آن را نحر کرده پاره پاره نمود و روي پوست گذاشت گفت: مرا یاري کن تا
این را به فقرا رسانم.
پس تیغ را بشکست و کمان را در زیر خاك پنهان کرد و گفت: (وَ فِی السَّماءِ رِزْقُکُمْ وَ ما تُوعَدُونَ) و من نفس خود را ملامت
نمودم که اي نفس سالهاست که تو این آیه میخوانی و متعظ نمیشوي، اعرابی جلف یکبار استماع نمود متعظ شد.
پس من اعرابی را ندیدم تا زمانی که به حج رفتم. روزي در طواف بودم از پشت سر کسی مرا صدا نمود، نگاه کردم همان اعرابی
را دیدم که بواسطه کثرت طاعت و عبادت ضعیف و نحیف شده پوست به استخوان چسبیده و زرد گشته، پس از سلام مرا به مقام
صفحه 177 از 314
حضرت ابراهیم علیه السّلام برد گفت: از کلام خدا مرا بشنوان. من همان سوره و الذاریات خواندم، چون به این آیه رسیدم (وَ فِی
السَّماءِ رِزْقُکُمْ وَ ما تُوعَدُونَ) گفت: وجدنا ما وعدنا ربنا حقا: یافتیم آنچه پروردگار ما وعده داده بود حق و صدق، آنگاه گفت:
چیز دیگر از این کلام میدانی؟ من خواندم (فَوَ رَبِّ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ إِنَّهُ لَحَقٌّ مِثْلَ ما أَنَّکُمْ تَنْطِقُونَ) اعرابی نعره زد گفت: کیست
آنکه خدا را به غضب آرد و کیست که تصدیق قول او نکند تا سوگند یاد کند بر حقیقت قول خود، پس دو سه بار این کلام را
نعم ما قیل) ) .«1» اعاده نموده و جان به حق تسلیم نمود
و کیف اخاف الفقر و اللّه رازقی و رازق هذا الخلق فی العسر و الیسر تکفل بالارزاق للخلق کلهم و للضب فی البیداء و للحوت فی
البحر
[سوره الذاریات ( 51 ): آیه 24 ] ... ص : 265
( هَلْ أَتاكَ حَدِیثُ ضَیْفِ إِبْراهِیمَ الْمُکْرَمِینَ ( 24
__________________________________________________
. 1) منهج الصّادقین، ج 9، ص 40 )
ص: 266
بعد از آن براي تذکر شمهاي از احوال حضرت ابراهیم علیه السّلام را فرماید:
استفهام براي تفخیم و تنبیه بر آنکه این از وحی ملک علام است نه از سخن پیغمبر و مراد از آن خبر » هَلْ أَتاكَ: و آیا آمد تو را
یعنی البته آمده است به تو، حَدِیثُ ضَیْفِ: سخن مهمانان، إِبْراهِیمَ الْمُکْرَمِینَ: حضرت ابراهیم که گرامی کرده شده و بزرگوار « است
بودند نزد او سبحانه، یا نزد حضرت ابراهیم علیه السّلام که به نفس نفیس خود به خدمت ایشان قیام نمود. نزد بعضی مکرمیت
مهمان به سبب کریمی مضیف بود، چه اضیاف کرام مکرم میباشد.
ابن عباس گفته: دوازده نفر بودند که براي .«1» در تبیان- فرموده که ایشان چهار ملک بودند: جبرئیل، میکائیل، اسرافیل، زرقائیل
وجه تسمیه ایشان به مهمان آنکه به صورت مهمان بر حضرت نازل .«2» هلاك قوم لوط بر حضرت ابراهیم علیه السّلام نازل شدند
شدند، یا آنکه به نظر حضرت مهمان آمدند.
[سوره الذاریات ( 51 ): آیه 25 ] ... ص : 266
( إِذْ دَخَلُوا عَلَیْهِ فَقالُوا سَلاماً قالَ سَلامٌ قَوْمٌ مُنْکَرُونَ ( 25
إِذْ دَخَلُوا عَلَیْهِ: چون داخل شدند بر حضرت، فَقالُوا سَلاماً: پس گفتند سلام نمائیم به تو سلام کردنی. چون حضرت ابراهیم علیه
السّلام به صورتی غریب و هیکلی عجیب مشاهده نمود، بعد از جواب دادن سلام، قالَ سَلامٌ قَوْمٌ مُنْکَرُونَ: گفت شما گروهی هستید
ناشناس، یعنی علم به حقیقت حال شما ندارم و نمیدانم چه کسانید، یا انکار به سبب آنکه بدون اجازه داخل شدند، یا انکار به
جهت سلام کردن ایشان بود زیرا در آن روز تحیت مردمان سلام نبود بلکه در زمان اسلام سنت شد، و چون حضرت خلاف عادت
ایشان مشاهده نمود فرمود شما گروهی هستید ناشناخته.
__________________________________________________
1) منهج الصادقین ج 9 ص 41 بنقل از تبیان. )
. 2) مجمع البیان ج 5 ص 157 )
ص: 267
صفحه 178 از 314
[سوره الذاریات ( 51 ): آیه 26 ] ... ص : 267
( فَراغَ إِلی أَهْلِهِ فَجاءَ بِعِجْلٍ سَمِینٍ ( 26
فَراغَ إِلی أَهْلِهِ: پس میل کرد و توجه نمود حضرت ابراهیم علیه السّلام بسوي اهل خود بر وجهی که ایشان ندانستند به کجا میرود،
زیرا از آداب مهماندار آنست که اخفاي امر خود نماید و بدون اطلاع مهمان طعام حاضر سازد به جهت ترس امتناع یا معذرت
ایشان. فَجاءَ بِعِجْلٍ سَمِینٍ: پس آورد براي مهمانان گوساله فربه بریان شده، زیرا عمده مال حضرت گاو بود. مروي است که نزد
ساره خاتون آمد و گفت: مهمانان عزیز رسیدهاند، طعامی هست که به آن ضیافت ایشان نمایم. گفت: چیزي نیست و لکن
گوسالهاي دارم که آن را به هوس فرزند پرورش میدهم دست و پایش به حنا بسته و رنگ زرد در گردن او مالیدهام و به او انس
گرفتهام، او را به تو بخشیدم. حضرت آن را کشت و بریان نموده بر طبقی نهاده نزد مهمانان آورد.
[سوره الذاریات ( 51 ): آیه 27 ] ... ص : 267
( فَقَرَّبَهُ إِلَیْهِمْ قالَ أَ لا تَأْکُلُونَ ( 27
فَقَرَّبَهُ إِلَیْهِمْ: پس نزدیک گردانید آن را به ایشان، یعنی پیش ایشان بر زمین نهاده و ایشان میل نکردند. قالَ أَ لا تَأْکُلُونَ: گفت
حضرت آیا نمیخورید از این طعام؟ (استفهام براي ترغیب برخوردن چنانچه دأب مضیف است در ابتداي طعام یا براي انکار در
وقت مشاهده اعراض ایشان از آن). منقول است که حضرت را عادت آن بود که وقت طعام بر مهمان نگاه نمینمود مبادا خجالت
«1» کشد و طعام نخورد به میل، اینجا هم به عادت قدیمی نگاه ننمود، بعد از اطلاع آنکه از خوردن غذا امتناع میکنند
__________________________________________________
. 1) تفسیر ابو الفتوح رازي ج 10 ص 303 )
ص: 268
[سوره الذاریات ( 51 ): آیه 28 ] ... ص : 268
( فَأَوْجَسَ مِنْهُمْ خِیفَۀً قالُوا لا تَخَفْ وَ بَشَّرُوهُ بِغُلامٍ عَلِیمٍ ( 28
فَأَوْجَسَ مِنْهُمْ خِیفَۀً: پس در خاطر گرفت از ایشان ترسی، زیرا در آن زمان هر که با کسی دشمن بود طعام او را نخوردي بدین
جهت ترسان شد.
چون ملائکه اثر خوف از آن حضرت مشاهده کردند، قالُوا لا تَخَفْ: گفتند به او که مترس و اندیشه به خود راه مده که ما ملائکه
هستیم. از ابن شداد نقل است که چون حضرت ابراهیم علیه السّلام بدانست که ایشان ملائکهاند فرمود چرا پیشتر مرا خبر نکردید تا
من این گوساله را بیجان ننمودي و از مادرش جدا نکردي. جبرئیل علیه السّلام پر به آن گوساله زده زنده شد و برجست و فریاد
دیگر باره آغاز سخن نمودند، وَ بَشَّرُوهُ بِغُلامٍ .«1» کنان روي به مادر نهاد، ساره خاتون و حضرت ابراهیم علیه السّلام متعجب شدند
عَلِیمٍ: و بشارت دادند او را به پسري اسحاق نام کامل در علوم شرعیه که از ساره متولد شود، یعنی چون بحد رشد رسد کامل در
علم باشد. بنا به قولی حضرت اسمعیل علیه السّلام است، لکن اول، اکثر اقوال و اصح آنست.
[سوره الذاریات ( 51 ): آیه 29 ] ... ص : 268
( فَأَقْبَلَتِ امْرَأَتُهُ فِی صَرَّةٍ فَصَکَّتْ وَجْهَها وَ قالَتْ عَجُوزٌ عَقِیمٌ ( 29
صفحه 179 از 314
چون ملائکه این بشارت را دادند:
فَأَقْبَلَتِ امْرَأَتُهُ: پس روي به خانه نهاد زوجه حضرت ابراهیم علیه السّلام یعنی ساره، فِی صَ رَّةٍ: در حالتی که فریاد کننده بود. مراد
یا « اوه » کلمه
__________________________________________________
. 1) منهج الصادقین ج 9 ص 43 )
ص: 269
اللیلیا » : است که در وقت تعجب گویند. مروي است که بعد از استماع این بشارت روي به خانه نهاد و به تعجب میگفت « یا ویلتی »
و این کلمه در لغت ایشان در وقت تعظم امور مستعمل بود، در این حال ساره حایض شد در صورتی که سالها یائسه بود. « اللیلیا
فَ َ ص کَّتْ وَجْهَها: پس سیلی زد به سر انگشتان به روي خود، بنا بقولی انگشتان را جمع و بر هر دو جبین خود زد و این از عادت زنان
بود در وقت تعجب. وَ قالَتْ عَجُوزٌ عَقِیمٌ: و گفت که من پیره زنی نازایندهام پس چگونه فرزند آرم. در روایت آمده که حضرت
چون وعده فرزند شنید بسیار .«1» ابراهیم علیه السّلام در آن وقت صد و نود سال، و ساره نود و پنج سال، و هرگز نزائیده بود
متعجب شد.
[سوره الذاریات ( 51 ): آیه 30 ] ... ص : 269
( قالُوا کَذلِکَ قالَ رَبُّکِ إِنَّهُ هُوَ الْحَکِیمُ الْعَلِیمُ ( 30
قالُوا کَ ذلِکَ: گفتند ملائکه بعد از تعجب او همچنین که بشارت دادیم تو را، قالَ رَبُّکِ: فرموده است پروردگار تو و ما از قول او
خبر میدهیم نه به رأي خود، پس به جهت تسهیل وجود ولد گفتند: إِنَّهُ هُوَ الْحَکِیمُ الْعَلِیمُ: بدرستی که خداي تعالی او است حکم
کننده به وجود ولد براي تو، دانا به عقیمی تو و به جمیع خفایاي امور، و هر که متصف به این وصف باشد قول او حق و وعده او
صدق خواهد بود مروي است که جبرئیل وقتی تعجب ساره را مشاهده نمود او را گفت نظر کن به سقف خانه خود. ساره چون نگاه
کرد دید که چوبهاي خشک که در سقف خانه کشیده بودند همه سبز شدند و میوه بر آنها ظاهر شد، پس نزد این حال اطمینان تام
در وجود ولد او را حاصل شد.
خلاصه: چون حضرت ابراهیم علیه السّلام بدانست که ایشان ملائکه و نازل شدن ایشان به این هیئت مجموعی خبر به امري عظیم
خواهد بود،
__________________________________________________
[...] . 1) منهج الصّادقین، ج 9 ص 43 )
ص: 270
[سوره الذاریات ( 51 ): آیه 31 ] ... ص : 270
( قالَ فَما خَطْبُکُمْ أَیُّهَا الْمُرْسَلُونَ ( 31
قالَ فَما خَطْبُکُمْ: گفت به ایشان پس چیست کار بزرگ شما، أَیُّهَا الْمُرْسَلُونَ: اي فرستادگان از جانب خداي عالمیان.
قالُوا إِنَّا أُرْسِلْنا: گفتند در جواب حضرت بدرستی که ما فرستاده شدیم،
[سوره الذاریات ( 51 ): آیه 32 ] ... ص : 270
صفحه 180 از 314
( قالُوا إِنَّا أُرْسِلْنا إِلی قَوْمٍ مُجْرِمِینَ ( 32
إِلی قَوْمٍ مُجْرِمِینَ: بسوي گروه گناهکاران، یعنی کافران، زیرا کفر سر همه گناهان است. مراد قوم حضرت لوط علیه السّلام است،
یعنی ما را به جانب قوم لوط فرستادهاند.
[سوره الذاریات ( 51 ): آیه 33 ] ... ص : 270
( لِنُرْسِلَ عَلَیْهِمْ حِجارَةً مِنْ طِینٍ ( 33
لِنُرْسِلَ عَلَیْهِمْ: تا فرو فرستیم و نازل گردانیم بر ایشان و زیر و زبر کردن شهر آنان، حِجارَةً مِنْ طِینٍ: سنگ از گل پخته، مراد گل
متحجر که به سبب پختن بحد صلابت سنگ رسیده باشد مانند آجر و سفال.
[سوره الذاریات ( 51 ): آیه 34 ] ... ص : 270
( مُسَوَّمَۀً عِنْدَ رَبِّکَ لِلْمُسْرِفِینَ ( 34
مُسَوَّمَۀً عِنْدَ رَبِّکَ: در حالتی که آن سنگها نشان کرده شدهاند نزد پروردگار تو، لِلْمُسْرِفِینَ: براي از حد بیرون رفتگان در کفر و
طغیان که هر یک از آن سنگها مرقومند به اسم آنکسی که هلاك شود به آن، یا آنکه نشانهاند به آنکه از سنگهاي عذابند، یا آنها
از حجاره دنیا نیست. مروي است که آن سنگها
ص: 271
اصح « و امطرنا علیهم حجارة من سجیل » : بعد از هلاکت ایشان و زیر و رو شدن شهر آنان بر آنها بارید مانند باران چنانچه فرماید
روایات آنکه این سنگها بر کسانی بارید که در آن شهر نبودند و همه به آنها هلاك شدند و اهل آن شهر که سدوم باشد خسف
چون حضرت ابراهیم علیه السّلام دانست که ایشان به مؤتفکه میروند به جهت هلاکت قوم لوط، خاطر مبارك به .«1» گردیدند
جهت برادرزاده خود متألّم شد فرمود: حال او در این بلا چگونه باشد، بلکه گفتند: غم مخور که حضرت لوط و دختران او را
ضرري نخواهد رسید.
[سوره الذاریات ( 51 ): آیه 35 ] ... ص : 271
( فَأَخْرَجْنا مَنْ کانَ فِیها مِنَ الْمُؤْمِنِینَ ( 35
فَأَخْرَجْنا مَنْ کانَ فِیها: پس بیرون خواهیم آورد هر که باشد در شهرهاي مؤتفکه، مِنَ الْمُؤْمِنِینَ: از ایمان آوردندگان به حضرت لوط
علیه السّلام.
[سوره الذاریات ( 51 ): آیه 36 ] ... ص : 271
( فَما وَجَدْنا فِیها غَیْرَ بَیْتٍ مِنَ الْمُسْلِمِینَ ( 36
فَما وَجَدْنا فِیها: پس نخواهیم یافت در آن شهرها، غَیْرَ بَیْتٍ مِنَ الْمُسْلِمِینَ:
غیر از اهل یک خانه از مسلمانان که آن حضرت لوط علیه السّلام و دو دختر او بودند. و در مدت بیست و یک سال دعوت قوم،
یک نفر ایمان نیاورده بود و لذا گفتهاند: اگر اهل ایمان زیاده از این میبودند البته حق تعالی ایشان را نجات میداد تا بندگان عالم
شوند به آنکه ایمان حافظ اهل خود است. بزرگان فرمودهاند حقیقت هر شیء حافظ همان شیء است. ممکن است این کلام او
__________________________________________________
صفحه 181 از 314
. 1) منهج الصادقین، ج 9، ص 44 . و آیه در سوره حجر آیه 74 )
ص: 272
سبحانه باشد که به طریق حکایت به پیغمبر خود فرماید، یعنی ما که خداوندیم بیرون آوردیم اهل ایمان را از شهرهاي مؤتفکه، و
غیر از یک خانه اهل اسلام نیافتیم که مسلمان باشند.
تبصره: خداي تعالی وصف فرموده است ایشان را به ایمان و اسلام جمعا، زیرا نیست هیچ مؤمنی مگر آنکه او مسلمان است. و ایمان
عبارت است از تصدیق به جمیع آنچه واجب فرموده از معتقدات حقه، و اسلام عبارت است از تسلیم به عمل آنچه خدا واجب
فرموده و ملزم شدن به آن.
در کتاب محاسن- از حضرت صادق علیه السّلام: الاسلام یحقن به الدم و تؤدي الامانۀ و یستحل به الفروج و الثواب علی الایمان:
.«1» اسلام حفظ شود به آن جان، و أدا شود به آن امانت، و حلال شود به سبب آن فروج و ثواب مترتب بر ایمان خواهد بود
[سوره الذاریات ( 51 ): آیه 37 ] ... ص : 272
( وَ تَرَکْنا فِیها آیَۀً لِلَّذِینَ یَخافُونَ الْعَذابَ الْأَلِیمَ ( 37
وَ تَرَکْنا فِیها آیَۀً: و باقی گذاریم در آن شهرهاي زیر و رو شده علامتی از عذاب سنگهاي نشان کرده شده یا سنگهاي چیده شده یا
آبهاي سیاه بدبو، لِلَّذِینَ یَخافُونَ الْعَذابَ الْأَلِیمَ: براي کسانی که بترسند از عذاب دردناك، یعنی دیده اعتبار گشوده بوسیله کسب
ایمان و تقوي و اعمال صالحه مثل آن عذاب را از خود باز دارند.
هلاك قوم لوط: علامه مجلسی رحمه اللّه، از حضرت امام محمد باقر علیه السّلام روایت نمود که پیغمبر خدا صلّی اللّه علیه و آله از
جبرئیل سؤال نمود هلاك قوم لوط را، جبرئیل گفت: ندا رسید از عرش الهی که قول خدا لازم و امر او حتم شد به عذاب قوم لوط،
پس پائین رو بسوي شهر قوم لوط و آنچه احاطه
__________________________________________________
. 1) محاسن البرقی، کتاب مصابیح الظلم، باب 45 ص 285 روایت 423 )
ص: 273
نموده به آن و بر کن همه آن را از طبقه هفتم زمین و بالا بیاور بسوي آسمان و نگاهدار تا برسد امر خداوند جبار در برگردانیدن، و
آیت هویدائی بگذار از خانه لوط که عبرتی باشد براي هر که عبور کند از آن. پس پائین رفتم بسوي گروه ستمکاران و بال راست
خود را بر طرف شرقی آن شهر و بال چپ را بر طرف غربی آن زدم و کندم یا محمد صلّی اللّه علیه و آله از زیر هفتم طبقه زمین به
غیر منزل لوط و بالا بردم آنها را در میان بال خود تا باز داشتم آنها را در جائی که اهل آسمان صداي خروسها و سگهاي آنها را
میشنیدند پس آفتاب طالع شد ندا رسید اي جبرئیل، برگردان شهر را بر این قوم. پس برگردانیدم آن را و زیر و رو شد و بارید خدا
بر ایشان سنگها از سجیل که همه صاحب علامت بودند و این عذاب از ستمکاران امت تو اي محمد صلّی اللّه علیه و آله که مثل
.«1» عمل آنها کنند بعید نیست
[سوره الذاریات ( 51 ): آیه 38 ] ... ص : 273
( وَ فِی مُوسی إِذْ أَرْسَلْناهُ إِلی فِرْعَوْنَ بِسُلْطانٍ مُبِینٍ ( 38
بعد از بیان استیصال قوم لوط شمهاي از گزارشات قوم حضرت موسی علیه السّلام و فرعون را فرماید:
وَ فِی مُوسی و در قصه حضرت موسی علیه السّلام نیز آیتی است مر عبرت گیرندگان را، یا یاد گردانیدیم در قصه موسی علیه
صفحه 182 از 314
السّلام نشانهاي براي مؤمنان ترسکار، إِذْ أَرْسَلْناهُ إِلی فِرْعَوْنَ: چون فرستادیم او را بسوي فرعون و قوم او، بِسُلْطانٍ مُبِینٍ: به حجتی
روشن که آن ید بیضاء و عصا و غیر آن. تخصیص به ذکر فرعون به جهت اتباع قوم است به او.
__________________________________________________
.153 - 1) حیاة القلوب (چ اسلامیه- تهران) ج 1 باب 8 ص 154 )
ص: 274
[سوره الذاریات ( 51 ): آیه 39 ] ... ص : 274
( فَتَوَلَّی بِرُکْنِهِ وَ قالَ ساحِرٌ أَوْ مَجْنُونٌ ( 39
و چون فرعون معجزات ظاهره را مشاهده کرد:
فَتَوَلَّی بِرُکْنِهِ: پس برگشت از ایمان آوردن به قوت خود، یعنی به سبب آنچه پشتیبانی و تقویتی داشت از بسیاري لشگر و خزائن، از
ایمان اعراض نمود فرعون با ارکان ملک خود. وَ قالَ ساحِرٌ: و گفت فرعون که موسی جادوگري است و به چشم بندي خارق
عادتی نماید، أَوْ مَجْنُونٌ: یا دیوانه است که از عاقبت خود نمیاندیشد. محققان فرمودهاند طعن فرعون لئیم بر موسی کلیم دلیل جهل
اوست، زیرا به دو چیز متضاد طعن زد، چه مقرر است که سحر از کسی صادر شود که صاحب عقل و حذاقت باشد، و دیوانگی
دلیل زوال عقل است، و این دو با هم ضد میباشند. خلاصه چون فرعون از موسی علیه السّلام اعراض نمود و طعن زد، قوم تبعیت
او نموده با او در طغیان اتفاق نمودند و بناي ستیزگی را گذاشتند و با ظهور آیات بینات متنبه نشدند و به کفر و گمراهی مصر
گردیدند. بعد از اتمام حجت بر آنان،
[سوره الذاریات ( 51 ): آیه 40 ] ... ص : 274
( فَأَخَذْناهُ وَ جُنُودَهُ فَنَبَذْناهُمْ فِی الْیَمِّ وَ هُوَ مُلِیمٌ ( 40
خََذْناهُ وَ جُنُودَهُ
: پس گرفتیم فرعون و لشگر او را به غضب و قهر،نَبَذْناهُمْ فِی الْیَمِ
: پس بیفکندیم همه ایشان را در دریا و غرق ساختیم، هُوَ مُلِیمٌ
: در حالتی که فرعون ملامت کننده بود نفس خود را که چرا از حضرت موسی علیه السّلام اعراض کردم و طعن بر او زدم و بدین
.« امنت انه لا اله الا اللّه » : جهت بود که وقت غرق شدن گفت
علامه مجلسی رحمه اللّه- به سند معتبر از حضرت صادق علیه السّلام روایت نموده که حق تعالی مهلت داد فرعون را در میان دو
کلمه چهل سال، در
ص: 275
پس او را به هر دو کلمه در دنیا « انا ربّکم الاعلی » : نیست غیر از من خدائی. و در آخر گفت « ما لکم من اله غیري » : اول که گفت
عذاب فرمود: وقتی که حضرت موسی و هارون علیهما السّلام نفرین کردند بر فرعون، حق تعالی وحی نمود که مستجاب شد دعاي
.«1» شما، در وقتی که اجابت ظاهر گردید و فرعون غرق شد چهل سال گذشت
مختلف است و بر حسب اختلاف مقادیر لوم مختلف میشود، پس چنانکه مرتکب کبیره ملوم است بر « لوم » تنبیه: چون موجبات
فَالْتَقَمَهُ الْحُوتُ » مقدار آن و تارك ندب نیز معلوم بر قدر آن، پس تفاوت بسیار است بین ملامت حضرت یونس علیه السّلام در آیه
« و ملامت فرعون در این آیهَ هُوَ مُلِیمٌ « وَ هُوَ مُلِیمٌ
صفحه 183 از 314
[سوره الذاریات ( 51 ): آیه 41 ] ... ص : 275
( وَ فِی عادٍ إِذْ أَرْسَلْنا عَلَیْهِمُ الرِّیحَ الْعَقِیمَ ( 41
وَ فِی عادٍ: و نیز آیتی است مر عبرت گیرندگان را در گزارشات قوم عاد و عبرتی است براي اهل اعتبار، إِذْ أَرْسَلْنا عَلَیْهِمُ: زمانی که
فرستادیم بر ایشان بعد از تکذیب حضرت هود علیه السّلام، الرِّیحَ الْعَقِیمَ: بادي که آبستن کننده درخت و حامل ابر نباشد، یعنی
بادي بیخیر و نفع، بلکه آثار غضب و عذاب بود. و تسمیه آن به عقیم اشاره است به آنکه آن باد ایشان را مستأصل ساخت و قطع
نسل ایشان نمود.
[سوره الذاریات ( 51 ): آیه 42 ] ... ص : 275
( ما تَذَرُ مِنْ شَیْءٍ أَتَتْ عَلَیْهِ إِلاَّ جَعَلَتْهُ کَالرَّمِیمِ ( 42
__________________________________________________
. 1) حیاة القلوب ج 1 باب 13 فصل 3 ص 237 )
ص: 276
ما تَذَرُ مِنْ شَیْءٍ: نگذاشت آن باد هیچ چیز را که بگذشت بر او، أَتَتْ عَلَیْهِ إِلَّا جَعَلَتْهُ کَالرَّمِیمِ: مگر آنکه گردانید آن چیز را مثل
خاك شده و ریز ریز شده مانند گیاه خشک.
از حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام مروي است که: بادها پنج قسم باشند و یکی از آنها عقیم است، پس پناه میبریم به خدا از شر
.«1» آن
ابن بابویه رحمه اللّه از وهب نقل نموده که ریح عقیم بر روي این زمین و به مهارها بسته، و ملائکه موکلند بر آن پس چون حق
تعالی مسلط گردانید بر قوم عاد، رخصت طلبیدند خازنان باد از پروردگار که بیرون آید باد مثل آنچه از دو بینی گاو بیرون آید.
اگر خدا اجازه میفرمود، بر روي زمین هیچ چیز نمیگذاشت مگر آنکه میسوزانید. پس خدا امر فرمود مانند سوراخ انگشتر، پس
به همان هلاك شدند قوم عاد، و به همین باد خداي تعالی در ابتداي قیامت کوهها و تلها و شهرها و قصرها را هموار خواهد کرد، و
این را عقیم مینامند به سبب آنکه آبستن است به عذاب، و عقیم است از رحمت، و آن باد که بر قوم عاد و زید خرد کرد قصرها و
ما تذر من شیء انت علیه » : قلعهها و شهرها و عمارات ایشان را همه را به مثابه خاك گردانید که باد آن را به هوا برد چنانچه فرماید
«2» « الا جعلته کالرمیم
[سوره الذاریات ( 51 ): آیه 43 ] ... ص : 276
( وَ فِی ثَمُودَ إِذْ قِیلَ لَهُمْ تَمَتَّعُوا حَتَّی حِینٍ ( 43
وَ فِی ثَمُودَ: و نیز در گزارشات قوم ثمود است مر مؤمنان ترسکار را، إِذْ قِیلَ لَهُمْ: چون گفته شد مر ایشان را بعد از تکذیب حضرت
صالح علیه السّلام و اتمام
__________________________________________________
. 1) حیاة القلوب ج 1 باب 5 ص 102 )
2) مدرك سابق بنقل از ابن بابویه و جهت تحقیق بیشتر حدیث الریاح را در روضه کافی حدیث 63 مطالعه فرمائید. )
ص: 277
صفحه 184 از 314
حجت و پی کردن شتر، تَمَتَّعُوا حَتَّی حِینٍ: بهرهور شوید از زندگانی خود و نفع برید از عمر و مال خود تا هنگام عذاب که بعد از
.« تمتعوا ثلثۀ ایام » : گذشتن سه روز خواهد آمد چنانچه فرموده
[سوره الذاریات ( 51 ): آیه 44 ] ... ص : 277
( فَعَتَوْا عَنْ أَمْرِ رَبِّهِمْ فَأَخَذَتْهُمُ الصَّاعِقَۀُ وَ هُمْ یَنْظُرُونَ ( 44
فَعَتَوْا عَنْ أَمْرِ رَبِّهِمْ: پس سرکشی نمودند از فرمان پروردگار خود و متنبه نشدند و از مخالفت دست برنداشتند، فَأَخَذَتْهُمُ الصَّاعِقَۀُ:
پس گرفت ایشان را عقوبتی بیهوش کننده و هلاك سازنده بعد از سه روز، وَ هُمْ یَنْظُرُونَ: و حال آنکه ایشان میدیدند آن را به
چشم، چه آن عذاب در روز نازل شد.
هلاك قوم ثمود: علامه مجلسی رحمه اللّه در ذیل حدیثی از حضرت صادق علیه السّلام روایت نموده که حضرت صالح علیه
السّلام به قوم فرمود: من رسول پروردگار شمایم، اگر توبه نمودید و برگشتید گناهان شما آمرزیده و توبه شما قبول شود. طغیان و
کفر آنها زیاده شده گفتند: بیاور ما را آنچه وعده کنی.
فرمود: فردا صبح رویهاي شما زرد، روز دوم سرخ، روز سوم سیاه شود روز اوّل صورتها تمام زرد شد، بعضی بهم گفتند آمد به
شما آنچه صالح گفت. جواب دادند ما سخن او را قبول نکنیم هر چند عظیم است. روز دوم صورتها سرخ شد، باز به هم تذکر
دادند گفتند اگر همه هلاك شویم ترك عبادت خدایان پدران نکنیم. روز سوم صورتها سیاه، چون نصف شب شد جبرئیل
صیحهاي زد که پرده گوشهاي آنها درید و دلها را شکافت و جگرهاي آنها را پاره پاره کرد، پس همگی در یک چشم به هم زدن
.«1» مردند و هیچ صاحب صدائی در میان ایشان نماند
__________________________________________________
.110 - 1) حیاة القلوب ج 1 باب 6 ص 111 )
ص: 278
[سوره الذاریات ( 51 ): آیه 45 ] ... ص : 278
( فَمَا اسْتَطاعُوا مِنْ قِیامٍ وَ ما کانُوا مُنْتَصِرِینَ ( 45
فَمَا اسْتَطاعُوا مِنْ قِیامٍ: پس نتوانستند از جاي برخاستن، یعنی قادر نبودند بر آنکه برخیزند و از عذاب فرار کنند، یا کنایه از عجز باشد
بر دفع عذاب، یعنی طاقت آن نداشتند که قیام نمایند به اصلاح مهم و دفع عذاب از خود، وَ ما کانُوا مُنْتَصِ رِینَ: و نبودند انتقام
کشندگان از ما یاري دهندگان یکدیگر در دفع عذاب از خود.
[سوره الذاریات ( 51 ): آیه 46 ] ... ص : 278
( وَ قَوْمَ نُوحٍ مِنْ قَبْلُ إِنَّهُمْ کانُوا قَوْماً فاسِقِینَ ( 46
وَ قَوْمَ نُوحٍ مِنْ قَبْلُ: و هلاك کردیم قوم حضرت نوح علیه السّلام پیش از امم مذکوره معذبه، یا در قصه قوم نوح پیش از این مر
اهل عبرت را، إِنَّهُمْ کانُوا:
بدرستی که ایشان بودند، قَوْماً فاسِقِینَ: گروهی بیرون رفتگان از ایمان به سبب کفر و طغیان و پس از اتمام حجت بر آنان و ازدیاد
عناد ایشان، خداي تعالی آنها را در آبی که تمام عالم را فرا گرفت و مدت طوفان شش ماه طول کشید همه را هلاك فرمود غیر از
کسانی که در کشتی بودند نجات یافتند.
صفحه 185 از 314
تبصره: براي تذکر و عبرت، خداي تعالی پنج قوم از امم گذشته را که مبتلا به عذاب استیصال شدند اشاره به آنها فرمود تا امت
پیغمبر خاتم صلّی اللّه علیه و آله تأمل نموده از مخالفت فرامین الهی بیاندیشند و خود را از هلاکت دنیا و آخرت به سبب اطاعت و
عبادت نجات دهند.
حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام در نهج البلاغه فرماید: عباد اللّه این الذین عمروا فتعموا و علموا ففهموا و انظر و افلهوا و سلموا
فنسوا مهلوا و العیوب المسخطه یا اولی الابصار و الاسماع و العافیۀ و المتاع هل من مناص او خلاص او معاذ او ملاذ او فرار او
ص: 279
.«1» محار ام لا
اي بندگان خدا کجایند آنانکه عمر داده شدند پس زیستند به ناز و نعمت، و تعلیم گردیده شدند پس فهم کردند به فطنت سلیمه،
و مهلت داده شدند پس غفلت ورزیدند و اعراض نمودند، و سالم گردانیده شدند از آفات پس فراموش کردند تذکرات را، مهلت
داده شدند مدت طولانی و عطا شدند به نعمت زمان بسیار و ترسانیده شدند به عذاب دردناك و وعده داده شدند به نعم بزرگ
بیپایان. حذر کنید از گناهانی که اندازندهاند به هلاکت و از عیبهاي خشم آرنده حضرت عزت اي صاحبان دیده بینا و گوشهاي
شنوا و صاحبان عافیت و متاع دنیا. آیا هیچ گریزي هست از امر خداي تعالی یا هیچ خلاصی هست از عقوبت اخري یا هیچ پناهی یا
گریزگاهی هست یا هیچ فرارگاهی یا پناهگاهی هست یا نیست. (چون نیست پس بترسید).
[سوره الذاریات ( 51 ): آیه 47 ] ... ص : 279
( وَ السَّماءَ بَنَیْناها بِأَیْدٍ وَ إِنَّا لَمُوسِعُونَ ( 47
بعد از آن تذکر به نعم خود فرماید:
وَ السَّماءَ بَنَیْناها بِأَیْدٍ: و آسمان را بنا کردیم و آن را بلندي افراشتیم به قوت خود، یعنی بناي آسمان کردیم به قوت کامله خود، وَ إِنَّا
لَمُوسِعُونَ: و ما توانائیم بر بناي آن، یا قادر بر آفریدن چیزي که اعظم از آن باشد، یا ما گشاده کنندهایم آسمان را به آنچه ما بین
زمین و آسمان، یا وسعت دهندهایم روزي بندگان را به ارسال باران، یا علم ما واسع است به همه امور، یا دانائیم به جمیع اشیاء و
توانائیم به همه چیزها.
[سوره الذاریات ( 51 ): آیه 48 ] ... ص : 279
( وَ الْأَرْضَ فَرَشْناها فَنِعْمَ الْماهِدُونَ ( 48
__________________________________________________
. 1) نهج البلاغه (با ترجمه فیض الاسلام) خطبه غرّاء ( 82 ) ص 198 )
ص: 280
وَ الْأَرْضَ فَرَشْناها: و زمین را گسترانیدیم به سبب استقرار خلقان بر آن، فَنِعْمَ الْماهِدُونَ: پس نیک گسترانیدهایم ما و ما بسط آن
دادیم به جهت مصالح بندگان نه به جهت جذب نفع خود و دفع ضرر از خود، زیرا غنی با لذات و مستغنی از ما سوي، و همه
موجودات محتاج به ما هستند.
[سوره الذاریات ( 51 ): آیه 49 ] ... ص : 280
( وَ مِنْ کُلِّ شَیْءٍ خَلَقْنا زَوْجَیْنِ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ ( 49
صفحه 186 از 314
وَ مِنْ کُلِّ شَیْءٍ: و از هر چیزي از اصناف موجودات و اجناس مخلوقات، خَلَقْنا زَوْجَیْنِ: آفریدیم دو صنف که هر یکی زوج دیگري
است مانند مرد و زن. یا به حسب تعاقب مانند روز و شب، آفتاب و ماه، بهار و پائیز، تابستان و زمستان و یا به جهت مخالفت ذاتی
مانند نور و ظلمت، و رطب و یا بس، سهل و جبل. و بر این قیاس است آسمان و زمین، صحرا و دریا، جن و انس و غیر آن. یا به
طریق مخالفت صفات مانند حلم و قهر، شیرین و تلخ، سلامتی و مرض، غنی و فقر، خنده و گریه، فرح و غم، موت و حیات، و غیر
آن. لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ: براي آنکه شاید شما بندگان پند پذیرید و بدانید که تعداد، از خواص ممکنات است و ذات واجب الوجود
قابل انقسام نیست بلکه واحد احد فرد است.
تنبیه: آیه شریفه دال است بر اثبات وحدانیت الهی و تنزیه ذات احدیت سبحانی از شرك و ضد و ند.
در خطبهاي فرماید: و بمضادّته بین الاشیاء عرف ان لا ضدّ له و بمقاربته بین الاشیاء «1» در کتاب کافی- از حضرت رضا علیه السّلام
عرف ان لا قرین له،
__________________________________________________
1) در اصول کافی این روایت منسوب به امام صادق علیه السّلام که از خطبه امیر المؤمنین صلوات اللّه علیه نقل نمودهاند. )
ص: 281
دالۀ بتفریقها علی مفرّقها و «1» ضاد النّور بالظلمۀ و الیبس بالبلل و الخشن باللّین و الصّرد بالحرور، مؤلّفا بین متعادیاتها فابین متبایناتها
«2» ففرّق بین قبل و بعد لیعلم ان لا قبل له و لا بعد « و من کلّ شیء خلقنا زوجین لعلّکم تذکّرون » : بتالیفها علی مؤلّفها و ذلک قوله
...
به مضاده قرار دادن میان اشیاء دانسته شود که ضدي براي ذات الهی نیست. و به مقارنه بین اشیاء دانسته شود که قرینی براي او
نیست. ضد قرار داد نور را به ظلمت، و خشکی را به تري، و خشنی را به نرمی، و سرما را به گرما.
« و من کل شیء خلقنا زوجین » تألیف متخالفان و تفریق متباینان، دال است تفریق آن بر مفرق و تألیف آن بر مؤلف اینست فرمایش
پس جدائی انداخت ما بین (بعد و قبل) تا دانسته شود قبل و بعدي براي ذات احدیت نیست.
[سوره الذاریات ( 51 ): آیه 50 ] ... ص : 281
( فَفِرُّوا إِلَی اللَّهِ إِنِّی لَکُمْ مِنْهُ نَذِیرٌ مُبِینٌ ( 50
فَفِرُّوا إِلَی اللَّهِ: پس رجوع کنید از کفر خود به توحید خداي تعالی، یا از عذاب او به ثواب او، از معصیت او به طاعت او.
فرمود حج گزارید به قصد قرب به .«3» -2 در کتاب کافی و معانی- از حضرت باقر علیه السّلام: ففروا الی اللّه قال حجوا الی اللّه
رحمت الهی.
ابن بابویه رحمۀ اللّه- باسناده عن زید بن علی عن ابیه علیه السّلام فی قوله تعالی ففروا الی اللّه یعنی حجوا الی بیت اللّه یعنی الکعبۀ
«4» . بیت اللّه فقد قصد الی اللّه و المساجد بیوت اللّه فمن سعی الیها فقد سعی الی اللّه و قصد الیه
__________________________________________________
نسخه اصول کافی. « مؤلف بین متعادیاتها و مفرق بین متعادیاتها » (1)
2) اصول کافی، ج 1، ص 188 (ترجمه سید جواد مصطفوي). )
.( 3) معانی الاخبار ص 222 و فروع کافی ج 4 کتاب الحج باب فضل الحج ص 256 روایت 21 (چ حیدري تهران 1379 )
.( 4) معانی الاخبار ص 222 و فروع کافی ج 4 کتاب الحج باب فضل الحج ص 256 روایت 21 (چ حیدري تهران 1379 )
ص: 282
صفحه 187 از 314
-3 فرار نمائید از جمع آنچه شما را از طاعت خدا باز دارد و بالکلیه متوجه او شوید.
-4 از پیروي شیطان فرار کنید به طاعت رحمان.
-5 فرار کنید از عقاب الهی به ایمان.
-6 از خود فرار کنید و به حق قرار گیرید.
إِنِّی لَکُمْ مِنْهُ: بدرستی که من مر شما را از عذاب سبحانی که مقدر است براي کافران و عاصیان، نَذِیرٌ مُبِینٌ: ترسانندهام آنچه از آن
حذر کردن واجب است، یا بیان نماینده منذریت خود را از جانب او به معجزات ظاهره.
[سوره الذاریات ( 51 ): آیه 51 ] ... ص : 282
( وَ لا تَجْعَلُوا مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ إِنِّی لَکُمْ مِنْهُ نَذِیرٌ مُبِینٌ ( 51
وَ لا تَجْعَلُوا مَعَ اللَّهِ: و قرار ندهید با خداي یگانه به حق، إِلهاً آخَرَ: معبود دیگري که قابل پرستش نیست، إِنِّی لَکُمْ مِنْهُ: بدرستی که
من شما را از عذاب خدا در عبادت غیر او، نَذِیرٌ مُبِینٌ: ترسانندهام هویدا و آشکارا.
نکته: تکرار به جهت تأکید یا اول مترتّب بر ترك ایمان، و دوم بر اشراك یا اشعار بر آنکه کمال ایمان منوط است به علم، و عمل
منتفع نیست مگر به ایمان، و فوز تام متفرع است بر تحقق این دو صفت.
[سوره الذاریات ( 51 ): آیه 52 ] ... ص : 282
( کَذلِکَ ما أَتَی الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ مِنْ رَسُولٍ إِلاَّ قالُوا ساحِرٌ أَوْ مَجْنُونٌ ( 52
کَ ذلِکَ ما أَتَی الَّذِینَ: چنانچه قوم تو تکذیب میکنند تو را، همچنین تکذیب نمودند امم گذشته به مرتبهاي که نیامد آنان را که
بودند، مِنْ قَبْلِهِمْ مِنْ رَسُولٍ: پیش از کفار مکه هیچ پیغمبري، إِلَّا قالُوا ساحِرٌ: مگر که گفتند قوم او
ص: 283
ساحر است در وقتی که معجزه بدیشان نمود، أَوْ مَجْنُونٌ: یا دیوانه است زمانی که از قیامت و بعث خبر میداد، یعنی معجزه پیغمبر
خود را به سحر نسبت میدادند و قول او به سخن دیوانه نسبت دادند.
[سوره الذاریات ( 51 ): آیه 53 ] ... ص : 283
( أَ تَواصَوْا بِهِ بَلْ هُمْ قَوْمٌ طاغُونَ ( 53
أَ تَواصَوْا بِهِ: آیا وصیت کردهاند پیشینیان پسینیان را بدین سخن تا همه متفق شده باشند بدین قول (استفهام براي توبیخ است) و چون
حقیقت تواصی از ایشان منتفی بوده به جهت تلاقی ایشان در زمان واحد، بدین جهت از آن اضراب نموده میفرماید، بَلْ هُمْ قَوْمٌ
طاغُونَ: بلکه ایشان گروهیاند سرکشی کنندگان و از حدّ بیرون رفتگان، یعنی جامع ایشان در این قول تواصی نیست بلکه طغیان و
عناد ایشان است.
[سوره الذاریات ( 51 ): آیه 54 ] ... ص : 283
( فَتَوَلَّ عَنْهُمْ فَما أَنْتَ بِمَلُومٍ ( 54
چون عصیان و طغیان ایشان را بر این قول میدارد:
فَتَوَلَّ عَنْهُمْ: پس روي برگردان از ایشان. مراد آنکه چون مکرر اظهار دعوت کردي و ایشان به جهت عناد و انکار امتناع نمودند،
صفحه 188 از 314
پس از مجازات آنها اعراض نما تا وقتی که مأمور شوي به قتال. فَما أَنْتَ بِمَلُومٍ: پس نیستی تو ملامت شده در پیشگاه الهی به جهت
اعراض تو از ایشان بعد از تکرار ابلاغ و دعوت و اتمام حجت، زیرا در این صورت ملامت متوجه آنهاست که ترك قبول دعوت
کردند.
[سوره الذاریات ( 51 ): آیه 55 ] ... ص : 283
( وَ ذَکِّرْ فَإِنَّ الذِّکْري تَنْفَعُ الْمُؤْمِنِینَ ( 55
شأن نزول:- در مجمع از حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام مروي است:
ص: 284
آیه شریفه نازل شد. «1» نازل شد، باقی نماند هیچ یک از ما مگر آنکه یقین به هلاکت نمودیم « فَتَوَلَّ عَنْهُمْ » چون آیه
[سوره الذاریات ( 51 ): آیه 55 ] ... ص : 284
( وَ ذَکِّرْ فَإِنَّ الذِّکْري تَنْفَعُ الْمُؤْمِنِینَ ( 55
وَ ذَکِّرْ: و تذکر فرما و پند ده اهل ایمان را، پس خوشحال شد نفوس ما، فَإِنَّ الذِّکْري پس پند دادن و یادآوري نمودن، تَنْفَعُ
الْمُؤْمِنِینَ: نفع میرساند مؤمنان را یعنی به جهت عناد کافران و انکار اهل طغیان، ترك تذکر و موعظه اهل ایمان مکن و دست از
ایشان مدار، زیرا موعظه و نصیحت موجب زیادتی بصیرت ایشان میشود و سبب اکتساب طاعات و اجتناب از محرمات میگردد.
تبصره: در کتاب فصول- بیان نموده که کلام مذکر باید بر ده چیز مشتمل باشد تا سامعان را نفع رساند: 1- تذکر نعمت الهی تا به
شکر گزاري آن اقدام نمایند. 2- ذکر ثواب محنت و بلا تا در آن شکیبائی ورزند. 3- بیان عقوبت گناهان و تعداد آن تا از آن
منزجر شده تائب شوند. 4- اظهار مکائد و وساوس شیطان تا از آن محترز شوند. 5- ذکر زوال دنیا و بیاعتباري آن تا دل در آن
نبندند. 6- بیان مرگ نمودن تا مستعد رفتن شوند. 7- تکرار ذکر قیامت تا کار آن روز را بسازند. 8- بیان درکات جهنم و انواع
عقوبات آن تا از آن ترسان گردند. 9- تعداد درجات بهشت و اقسام نعم آن تا به آن راغب شوند.
-10 بناي کلام بر خوف و رجا نهادن، یعنی گاهی از عظمت کبریائی و هیبت الهی سخن راند تا از آن بترسند و وقتی رحمت و
مغفرت و مهربانی حضرت عزت را تقریر کنند تا به آن امیدوار شوند پس هر موعظهاي که مشتمل بر این سخنان است سبب نفع
.«2» مؤمنان خواهد بود
[سوره الذاریات ( 51 ): آیه 56 ] ... ص : 284
( وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِیَعْبُدُونِ ( 56
__________________________________________________
[...] . 1) مجمع البیان (چ دار مکتبۀ الحیاة- بیروت) جزء 27 ، ص 22 )
2) منهج الصادقین ج 9 ص 50 بنقل از فصول. )
ص: 285
بعد از امر به ابلاغ حجت بیان علت آن را فرماید:
وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ: و نیافریدم جنیان و آدمیان را، إِلَّا لِیَعْبُدُونِ: مگر به علت آنکه پرستش کنند مرا بر وجه اختیار نه به طریق
وَ ما أُمِرُوا إِلَّا لِیَعْبُدُوا » اجبار. مراد آنکه خلق بندگان نکردم مگر به جهت آنکه امر فرمایم ایشان را به عبادت، و مؤید اینست آیه
صفحه 189 از 314
-2 از ابن عباس تفسیر این آیه پرسیدند گفت: .«1» « اللَّهَ
-3 .«2» خلق نکردم جن و انس را مگر آنکه اقرار کنند به عبودیت طوعا و کرها
نمودهاند، یعنی خلق نکردم جن و انس را مگر براي معرفت و شناسائی خود، و این مطلب مسلم « لیعرفون » را تفسیر « لیعبدون » بعضی
است که معرفت باید غایتی داشته باشد و غایت آن پرستش و ستایش است، پس معرفت مقدمه پرستش و چون ذات احدیت غنی
بالذات و مستغنی از عبادت بندگان است، بنابراین نتیجه پرستش و ستایش حق راجع به خلق خواهد بود نه خالق، پس غرض
سبحانی از امر به عبادت مجرد ایصال نفع است نه جر نفع از ایشان.
بیان: غرض اصلی از خلق بندگان تعریض مثوبت است بر ایشان نه عبادت و معرفت، لکن چون ثواب حاصل نمیشود مگر به
عبادت، پس گوئیا عبادت غایت خلق است نه عبادت پس اسناد غایت به عبادت از روي حقیقت نیست بلکه مبالغه باشد. و اینکه
بعضی عبادت او نکنند مبطل غرض الهی نشود، زیرا مراد از عبادت بر وجه تمکین و اختیار است نه از روي اضطرار و اجبار که اگر
بر وجه جبر بودي همه کس متعبد بودي و هیچکس تارك عبادت نبودي.
تتمه: در علل الشرایع ابن بابویه رحمه اللّه از حضرت صادق علیه السّلام فرمود: بیرون آمد حضرت حسین بن علی علیهما السّلام بر
اصحابش، فقال: ایّها النّاس انّ اللّه جلّ ذکره ما خلق العباد الّا لیعرفوه فاذا عرفوه عبدوه و اذا عبدوه استغنوا بعبادته عن عبادة من سواه.
.«3» فقال رجل: یابن رسول اللّه بابی انت و امی فما معرفۀ اللّه؟ قال: معرفۀ اهل کلّ زمان امامهم الّذي تجب علیهم طاعته
__________________________________________________
. 1) سوره بینه آیه 5 )
. 2) مجمع البیان ج 5 ص 161 )
. 3) به نقل از نور الثقلین، ج 5، ص 132 ، ج 58 . و علل الشرایع باب 9 ص 9 حدیث 1 )
ص: 286
پس فرمود: اي گروه مردمان، بدرستی که خداي جلّ ذکره خلق نفرموده است بندگان را مگر براي معرفت ذات یگانه خود. پس
چون معرفت یافتند، عبادت کنند او را، و زمانی که عبادت کنند او را، مستغنی شوند از عبادت غیر او پس شخصی عرض کرد: اي
پسر رسول خدا، پدر و مادرم فداي تو، پس چیست معرفت خدا؟ حضرت فرمود: معرفت اهل هر زمان، امام خود را که واجب است
بر ایشان طاعت و فرمانبرداري آن امام.
و از حضرت صادق علیه السّلام از این آیه سؤال شد فرمود: خلق فرمود ایشان را براي اینکه امر فرماید ایشان را به عبادت. راوي
فرمود: خلق فرمود ایشان را تا بجا ؟« وَ لا یَزالُونَ مُخْتَلِفِینَ إِلَّا مَنْ رَحِمَ (رَبُّکَ) وَ لِذلِکَ خَلَقَهُمْ » عرض کرد فرمایش خداي تعالی
.« و آن عبادت و اطاعت او خواهد بود » «1» آورند آنچه را که به آن مستوجب شوند رحمت سبحانی را پس رحمت فرماید ایشان را
[سوره الذاریات ( 51 ): آیه 57 ] ... ص : 286
( ما أُرِیدُ مِنْهُمْ مِنْ رِزْقٍ وَ ما أُرِیدُ أَنْ یُطْعِمُونِ ( 57
بعد از آن غناي ذاتی خود را فرماید:
ما أُرِیدُ مِنْهُمْ: اراده نکردم و نمیخواهم از ایشان، مِنْ رِزْقٍ: هیچ روزي، وَ ما أُرِیدُ أَنْ یُطْعِمُونِ: و اراده نکردم و نمیخواهم که طعام
دهند مرا بلکه رزق و اطعام صفت من است و بس. یا معنی آنکه نمیخواهم بندگان، رازق نفوس خود و مطعم هیچیک از خود
باشند.
بیان: آیه شریفه رفع ابهام است از مخلوقات، که خلق آنها و امر به عبادت براي فایده و نفعی نیست نسبت به خداوند متعال، بلکه نفع
صفحه 190 از 314
و فایده راجع به خلق باشد زیرا او سبحانه غنی بالذات، پس محتاج به غیر نخواهد بود بلکه تمامی موجودات محتاجند در وجود و
بقا به ذات احدیت او.
__________________________________________________
. 1) علل الشرایع، باب 9، ص 13 حدیث 10 )
ص: 287
در حدیث قدسی خداي تعالی فرماید: ما خلقتکم لأستکثر بکم من قلۀ و لا لاستأنس بکم من وحشۀ و لا لاستعین بکم علی امر
.«1» عجزت عنه و لا لاجل منفعۀ و لا لدفع مضرة بل خلقتکم لتعبدونی طویلا و تشکروا لی کثیرا و تسبحونی بکرة و اصیلا
خلق نفرمودم شما را تا طلب بسیاري جویم به شما از کمی، و نه به جهت آنکه انس گیرم به شما از وحشتی، و نه یاري جویم به
شما بر امري که عاجز باشم از او، و نه به جهت جلب نفعی و نه سبب دفع مضرتی، بلکه بیافریدم شما را براي اینکه عبادت کنید مرا
زیاد، و شکر نمائید براي من بسیار، و تسبیح کنید مرا صبح و عصر.
نکته: اسناد طعام به ذات خود مجاز است نه حقیقت، و این به جهت آنست که هرکه اطعام عیال احدي کند، در حکم آنست که
مطعم آن کس است و همه خلایق عیال او سبحانه باشند.
[سوره الذاریات ( 51 ): آیه 58 ] ... ص : 287
( إِنَّ اللَّهَ هُوَ الرَّزَّاقُ ذُو الْقُوَّةِ الْمَتِینُ ( 58
بعد از آن به جهت محقق بودن این مطلب فرماید:
إِنَّ اللَّهَ هُوَ الرَّزَّاقُ: بدرستی که خداي تعالی او است روزي دهنده جمیع خلایق نه غیر او، پس در این باب محتاج به معینی نخواهد
بود، ذُو الْقُوَّةِ الْمَتِینُ:
صاحب توانائی استوار در قدرت خود، یعنی قادري است بلیغ الاقتدار و کامل القدره بر وجهی که ضعف و عجز به ساحت کبریائی
او راه ندارد. در ترجمه اسماء حسنی معنی قوي متین بیان نموده که قدرت قاهرهاش دلیل قوت بالغه گشته و شدت قوتش حجت
متانت قدرتش شده، نه در کار متانتش فتوري، و نه در قوت روزي و بنده نوازیش قصوري، جلّت قدرته و عظمت قوته.
__________________________________________________
. 63 و علل الشرایع ص 13 حدیث 9 - 1) مضمون حدیث: جواهر السنیه (مکتبۀ المفید- قم) ص 64 )
ص: 288
[سوره الذاریات ( 51 ): آیه 59 ] ... ص : 288
( فَإِنَّ لِلَّذِینَ ظَلَمُوا ذَنُوباً مِثْلَ ذَنُوبِ أَصْحابِهِمْ فَلا یَسْتَعْجِلُونِ ( 59
شأن نزول: چون کفار با وجود دلایل ظاهره داله بر قدرت باهره سبحانی در عناد و انکار افزودند، از این جهت تهدید ایشان فرماید:
فَإِنَّ لِلَّذِینَ ظَلَمُوا: پس بدرستی که براي کسانی که ستم نمودند بر خود به کفر و شرك و تکذیب رسول، ذَنُوباً مِثْلَ ذَنُوبِ
أَصْحابِهِمْ: بهرهاي از عذاب مانند بهره یاران ایشان. مراد آنکه به ایشان خواهد رسید آنچه به امم سالفه مکذبه رسید از عقاب و
فرماید: «1» « متی هذا الوعد ان کنتم صادقین » : عذاب، زیرا در تکذیب و عناد نصیبی از آنها دارند. بعد در جواب کفار که میگفتند
فَلا یَسْتَعْجِلُونِ: یعنی چون وعده عذاب حق و صدق است پس باید که شتاب نکنند در وقوع عذاب بر ایشان، زیرا آن فوت نخواهد
شد.
صفحه 191 از 314
[سوره الذاریات ( 51 ): آیه 60 ] ... ص : 288
( فَوَیْلٌ لِلَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ یَوْمِهِمُ الَّذِي یُوعَدُونَ ( 60
آنگاه بیان زمان عذاب ایشان را فرماید که:
یا « ویل کلمهاي است که در حین وقوع عقوبت و هلاك مستعمل است » فَوَیْلٌ لِلَّذِینَ کَفَرُوا: پس واي براي کسانی که کافر شدند
چاه ویل که در جهنم است براي کفار و مکذبین باشد، مِنْ یَوْمِهِمُ الَّذِي یُوعَدُونَ: از عذاب روزي که آن روز وعده داده میشوید
بدان که روز قیامت باشد یا روز بدر.
تنبیه: آیه شریفه تهدید عظیمی است نسبت به کسانی که کافر شوند به
__________________________________________________
. 1) سوره ملک آیه 25 )
ص: 289
معتقدات حقه ایمانیه از وحدانیت خدا و پیغمبر و قیامت، و تکذیب نمایند فرامین الهی و ضروریات دین مقدس اسلام را، هر آینه
عاقبت ایشان وخیم و آیه شریفه آنها را تهدید فرماید که شاید متنبه شده تائب شوند.
ص: